قاعدتا خیلی اتفاق ها از نظر ما نباید بیافتند ولی خب اصلا قرار نیست نطر ما ملاک باشه و اگه قرار بود دنیا جای خوبی باشه، تبعیدگاه آدم نمیشد

از این نبایدها تو خیلی از جاها داریم:

مثلا نباید آدم هایی که وضعیت روحیشون با بغل و چند دقیقه گریه درست میشد، آدمی رو برای بغل کردن پیدا نکنند

مثلا نباید موقعی که خیلیهامون تو خواب ناز هستیم، چند ده متر اون طرف تر، سرکوچه یه سری بچه تو آشغال ها بگردند

مثلا نباید مشکلات ساده ی مردم یک شهر رو انقدر رسیدگی نکنند تا به بحران ملی تبدیل بشه

مثلا نباید بهترین مانیفست حکومت داری رو تو نهج البلاغه داشته باشیم و وضعیت مملکت این باشه

مثلا نباید انقدر جوون ها رو نادیده میگرفتند که رهبر مملکت پا نشه پشت بلندگو بگه این مردم و نسل جوان تصمیم گرفته اند که دیگه تحقیر نشوند

مثلا نباید افراد مثلا انقلابی، انقدر از مردم دور باشند که مشکلات روزمره ی مردم رو ندونند و تحلیل های فضایی از خودشون بدند

و.

با این اوصاف فکر کنم فعلا از جمع فضای مجازی دور باشم تا بتونم اول خودم و بعد مردم رو بیشتر بشناسم تا ببینم راه حل کم دردتری برای بهتر شدنمون هست یا نه، برام بهتره

و اینکه حسم در خصوص از دسترس خارج کردن وبلاگ، کاملا موقتی بود بلکه یه خورده آروم بشم و به کارهام برسم که البته واقعا مفید هم بود، اما حالا که هدفمند فعلا نمیخوام باشم، به نظرم دلیلی نداره که از پست های قبلی من استفاده نکنید

و مورد آخر اینکه اگه حرفی، نظری، چیزی بود و نخواستید اسمتون مشخص بشه، ناشناس بهم پیام بدید، در کل شاید یه خورده جواب دادن کامنت ها طول بکشه یا بعضی از کامنت ها رو جواب ندم ولی قطعا همشون رو میخونم

واقعا حالمون بد شده از این همه بدحالی.

فعلا خداحافظ


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها