من واقعا از اون بزرگواری که واسم دعا کرد (احتمالا کربلا بوده یا تو مسیر پیاده روی واسم دعا کرده یا نمیدونم یه بزرگواری که احتمالا قسمتش نشده و ان شاءالله زودتر یه نفر پیدا بشه یا یه اتفاقی بیافته که خونواده به خصوص پدر بزرگوارشون راضی بشن که بالاخره کربلا تشریف ببرند یا شایدم #اوشون تو مسیر کربلا بوده یا ) تشکر میکنم

امروز کاملا بدون مقدمه و اتفاقی، حس کردم حالم بهتر شد و احتمالا بعد از چند روز بهتر هم خواهم شد کلا انگار اوضاع نسبت به قبل بهتر شده

واقعا ممنون ان شاءالله تو موقعیت های دیگه جبران کنم حالا یا با دعا یا اگه از دستم بر می اومد جاهای دیگه (البته دقیق نمیدونم دعای کی بود)

پ.ن1:

بخوابیم و بریم به زندگی قشنگی که تو‌ خواب داریم بپردازیم.

پ.ن2:

بخوابیم شاید بخواب دیدیم آنی که در بیداری میجوییم.

پ.ن3:

‏زندگی یعنی ببوسی دست مادر را فقط 

گرچه لبهای تو هم بدجور.اصلا بگذریم

پ.ن4:

هوای پاییز داره دلبری هاش رو شروع میکنه و ما سینگل ها هعییی بگذریم

پ.ن5:

نوشته بود گذشت زمان اگه مشکلات رو‌ حل می‌کرد که الان خدا مشکلش با ما سر قضیه اون سیبه رو تموم می‌کرد و برمون می‌گردوند بهشت:/


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها